سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چهارشنبه 85 دی 27 , ساعت 11:3 صبح

یه نفر میره تو اردبیل از عابر بانک پول برداره میبینه که عکس کون نشون میده
میره پیش رییس بانک دادو هوار میکنه
رییس میگه آقا خوب راس میگه دیگه
میگه یعنی چی آخه
میگه : خوب پول نداره میگه از کونم بیارم

وجه شباهت زن و کفش ملی: زود از ریخت می افتن ولی لامصبا مرگ ندارن....!!!

مامانه به بچش میگه که عزیزم وقتی خاله اومد قشنگ میری جلو سلام میکنی میبوسیش بچهه میزنه زیره گریه میگه نه مامان من خاله رو بوس نمیکنم! مامانه میگه ا چرا عزیزم؟ بچهه میگه آخه دیروز که بابا میخواست بوسش کنه زد تو صورتش

 

 

رحرفی
اولی: ببخشید با حرف هایم سرشما را درد آوردم.
دومی: نه اختیار دارید. من حواسم جای دیگر است.

در کلاس فیزیک
دبیر فیزیک: اگر بخواهیم ساختمانی را سیم کشی کنیم و لامپ های اتاق را به طور انشعابی ببندیم، چه می کنیم؟
دانش آموز: اجازه آقا! سیم کش می آوریم

نهایت ادب
دکتر: آقا جان! بفرمایید بیماری شما چیست؟
بیمار: هر چه شما صلاح بدانید.

خواب دیدم منو تو رفتیم جهنم تو رو انداختن تو وان عسل منو تو وان عن تو به من خندیدی یک دفعه ندا امد وقت تمومه همدیگه رو بلیسید

غضنفر حال نداشته بره حموم جاش یه کپسول چرک خشک کن میخوره.

یارو میره بازار کدو بخره در مغازه که میرسه اسم کدو رو یادش میره میگه: ببخشید اقا گلابی خانواده دارید؟؟؟

غضنفر می‌میره می‌ره اون دنیا، ازش می‌پرسن چی شد مردی؟ میگه داشتم شیر می‌خوردم ! میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه بابا، گاوه یهو نشست

پسر میگه: ببخشید اسم شما چیه ؟ دختر با ادا میگه :عطر گل یاس اسمم ثریا س وبعد از پسر اسمش را می پرسد . پسر میگه:گوز تو هوا پخشه اسمم جهان بخشه

ترکه دستش قطع میشه خیلی افسرده میشه . یکی رو میبینه دو تا دست نداره و داره قر میده !
میگه : عجب روحیه ای داری ؟!
طرف میگه: روحیه چیه کـونم می خواره !!!

 

 

یه روز یه فارسه. ترکه. اصفهانیه می خواستند چای لیپتون بخورن.
فارسه فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده
ترکه لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده
اصفهانیه لیپتون را به دورفنجان می ماله

سلام .من از اداره برق مزاحمتون میشم.........متاسفانه .....شما شاکی خصوصی دارید........!!!برق چشاتون یه نفر رو کشته!!!

خیلی دوست دارم زود به زود ببینمت اما حیف بلیط باغ وحش گرونه

دیروز : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!!
امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!!
فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید ! ! ! ! ! !

 

 

معلم:« حامد!  توضیح بده که سیب زمینی چگونه به دست می آید. »
حامد: «اجازه آقا!  با پرداخت مقداری پول!»

 

 

معلم ریاضی از دانش آموز پرسید: «اگر مادرت به تو بگوید نصف پرتقال را می خواهی یا هشت شانزدهم، کدامش را انتخاب می کنی؟»
دانش آموز پاسخ داد: «نصف پرتقال را!»
معلم گفت: «مگر نمی دانی نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال یکی است؟»
دانش آموز جواب داد: «چرا آقا! می دانیم، ولی پرتقالی که شانزده تکه شده باشد، قابل خوردن نیست.»

آرزوی کودکی
اولی: تا به حال به هیچ کدام از آرزوهای دوران کودکی ات رسیده ای؟
دومی: بله، وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می کرد، آرزو داشتم کچل بشوم!

اسب
اسب کشاورزی را دزد برده بود. یکی گفت: «تقصیر خودت بود که اسب را خوب نبستی.»
دیگری گفت: «تقصیر پسرت بود که در طویله را باز گذاشته بود.»
کشاورز گفت: «همه تقصیرها از ماست. دزد بیچاره هیچ گناهی ندارد!»

 

 

یک روز به یک نفر می گویند: «سه تا آرزو کن.»
- اول یک ماشین پژو ۲۰۶ پیدا کنم؛ بعد یک ۲۰۶ دیگر پیدا کنم؛ سومین آرزویم هم این است که یک ۲۰۶ پیدا کنم.
- چرا هر سه تا آرزویت یکی بود؟
- برای این که این سه تا را بفروشم و یک ماکسیما بخرم.

امتحان تاریخ
معلم تاریخ: آهای! تو که با آن قد بلندت ته کلاس ایستاده ای و بر و بر من را نگاه می کنی، بگو اسکندر مقدونی که بود.
- نمی دانم.
- چه کسی ناصر الدین شاه را کشت؟
- نمی دانم.
- پس با این وضع چطور می خواهی امتحان تاریخ بدهی؟
- من که نمی خواهم امتحان بدهم. آمده ام بخاری کلاس را تعمیر کنم.

مسأله کوچک
دو نفر از کارکنان راه آهن با هم صحبت می کردند.
اولی می گوید: «شنیدی پرویز را اخراج کردند.»
دومی: «آره، می گویند بی اجازه وارد اتاق رئیس شده بود.»
اولی: «ای بابا به خاطر مسأله به این کوچکی؟»
دومی: «آخر او با لوکوموتیو وارد اتاق رئیس شده بود!»

 

امام جمعه تبریز فتوا داده قبل از اینکه آب بخورید، 3 بار باید بسم الله بگید، چون توی آب 3 تا جن داره، دو تا اکسیجن و یه دونه هیدروجن

 

 

لره لوله تفنگ رو گذاشته بود روی شقیقه یارو میگه تکون نخور والا با لگد میزنمت

 

ترکه م پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟ می گه : برای اینکه کشتیها از زیرش رد بشن

 

ترکه توی قرعه کشی شرکت میکنه ۶ماه زندان برنده میشه

 

رشتیه پای کامپیوتر جو میگیرتش زنشو (سند تو ال) میکنه 

 

 

دو شکارچی با هم صحبت می کردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟»
دومی: «با تفنگ شکارش می کنم.»
اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟»
دومی:« می روم بالای درخت.»
اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟»
دومی: «خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.»
اولی: «اگر صخره نبود، چه؟»
دومی:« توی گودالی دراز می کشم.»
اولی: «اگر گودال هم نبود؟»
در این موقع، شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش!  بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟!

 

قسمتی از وصیت نامه علی دایی: بعد از مردنم مرا در ورزشگاه آرادی به خاک بسپارید تا همیشه در زمین باشم

میرزاپور می گن: چرا همش موقع سرود ملی می خندی؟ میگه اخه دایی پیشمه میگه شر زدز افق!!!

 

به یارو میگن یک جمله بگو توش 7تا بیل داشته باشه میگه:والا نمیدانم هابیل با بیل قابیلو کشت یا قابیل با بیل هابیلو کشت

 

دختر و پسر جوانی باهم توی پارک راه می رفتند. دختر به پسر گفت عزیزم  اگر این درخت کاج می توانست حرف بزند، درباره ما چه می گفت؟ پسر: می گفت من کاج نیستم، بلوطم احمق جان! 

غضنفر تو هواپیما تفنگشو میذاره رو مخ خلبان و میگه:از همینجا صاف میری بندرعباس خلبانه میگه:حالا چرا بندرعباس؟ میگه :آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقی ببردم دوبی.


یکشنبه 85 دی 24 , ساعت 12:53 عصر

این اس ام اس ها برای 12 شب به بعد است

پاشو سرت از رو متکا افتاده پایین

مشترک گرامی این اس ام اس به منظور بیدار کردن شما می باشد لطفا لبخند بزنید

 

میگم پاشو یه چند تا اس ام اس بفرستیم اینور اونور مردمو بیدار کنیم . خیلی حال میده

 

ببین عزیز دلم پاشو.............اگه پا نشی قهر میکنما.........................خب دلم برات تنگ شده.......جون من پاشو..........پاشدی...................افرین عزیزم................حالا که پاشدی ماچم کن بگیر بکپ

 

سلام .... تو رو خدا ببخش...نمی‌خواستم این موقع شب بیدارت کنم ..... واقعاً ببخش....سعی کن درکم کنی ... من موبایلم گم شده زنگ بزن به گوشیم تا ببینم کجاست .شرمنده‌ام

 

میگن هاچ زنبور عسل کنتاک کرده از خونه فرار کرده . مامانش گفت بت بگم اگه هاچ اومد در خونتون راش نده

 

سلام. ببخشید بد موقع مزاحم شدم!، راستش را بخواهید یه سوالی داشتم خیلی وقت بود ذهنم را مشغول کرده بود، می خواستم بپرسم ... می خواستم... اصلا ولش کن. بزار برای بعد، خب؟!!

 

خوش حالم که خوابی عزیزم

 

چون اگه بیدار بودی و می دونستی از دلتنگی تو خوابم نمی بره حتما خوابت نمی برد


شنبه 85 دی 23 , ساعت 2:4 عصر

 

سال 1332

دختر خانواده همراه با مادرش کنار حوض روی تخت چوبی نشسته اند و یک ظرف
هندوانه قرمز جلوی شان است. دختر خانواده برای دختر همسایه تعریف می کند: آره
زری جون، داداش فرمونم وقتی شنید این پسر لاغرمردنی به من متلک گفته همچین
زدش که به سوسک می گفت خرس قطبی. تازه خود داداشم هم گفته می خواد برام یه
شوهر خوب پیدا کنه.
مادر دختر می گوید: خدا سایهء مرد را از سر هیچ خونه ای ورنداره
 

سال 1342

پدر خانواده با عصبانیت وارد اتاق می شود و پس از آنکه کمی جَنَم رو کرد و
چهار تا کاسه کوزه را زد شکست، فریاد می زند: دخترهء چشم سفید حالا واسهء من
دانشگاه قبول میشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمی گویند آقا رضا غیرتِ تو
شکر؟ هیچی دیگه ولش کن فردا می خواهد شلوار مدل برمودایی و مانتوی بدن نما
بپوشد و نوبل صلح هم بگیره... زن اگر اجنبی ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چی می
گویند؟
مادر خانواده با لحن التماس آمیز می گوید: مرد، حالا چرا شلوغش می کنی؟ نوبل
و برمودا چیه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همین... این قدر سخت نگیر...
بالاخره با اصرارهای مادر، پدر قبول می کند دخترش به دانشگاه برود. وقتی پدر
قانع شده سیگارش را روشن می کند و مادر می گوید: مرد، خدا سایهء تو را از سر
ما کم نکند
 

سال 1352

فریادِ مردِ خانواده تمام کوچه را پر می کند: چی؟! می خواهد برود سرِ کار؟!
یعنی من این قدر بی غیرت شدم که دخترم بره سر کار و پول بیآره تو خونه؟ پس من
اینجا هویجم؟ مگر این که بابت این بی آبرویی از روی نعش من رد شوید...
کسی از روی نعش مرد خانواده رد نمی شود ولی دختر خانواده هم چند ماه بعد با
وجود غرغرهای پدرش بالاخره سر کار می رود. صدای مادر خانواده به گوش می رسد:
مرد، خدا تو را برای ما حفظ کند!
 

سال 1382

مرد خانواده: آخه خانم این چه وضعیه؟ روز اولی که آمدی خواستگاریم، گفتم دلم
نمی خواهد زنم از این مانتوها بپوشد و آرایش کند، گفتی دورهء این اٌمٌل بازی
ها گذشته، ما هم گفتیم چشم! بعد گفتی اگر خانه خریدی به جای مهریه خانه را به
نامم کن، گفتم چشم! آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتی، حالا هم می گویی
بنشینم توی خانه بچه داری کنم؟

زن: عزیزم مگه چه اشکالی داره؟ مگه تو ماهی چقدر حقوق می گیری؟ تمام حقوقت هم
بابت کرایه تاکسی، خرج ناهار خودت و مهد کودک بچه و جریمهء ماشینت می رود.
حالا اگر بنشینی توی خانه و از بچه نگه داری کنی هم خرجمان کم می شود هم بچه
مان وقتی بزرگ شد از کمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمی برد... آفرین عزیزم ...
خدا سایه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد
 

سال 1482

زن خانواده: عزیزم تو که انقدر فسیل نبودی. مثلا توی دوستانت به روشن فکری
معروفی. آخه چه اشکالی دارد؟ این همه سال ما زن ها بچه دار شدیم حالا به کمک
علم چند وقتی هم شما مردها از این کارها بکنید. اصلا مگر نمی گفتی جد بزرگت
همیشه می گفته: چه مردی بود کز زنی کم بود؟
پس از مقداری بحث منطقی مرد بالاخره قبول می کند و نه ماه بعد وقتی بچه بغل
وارد خانه می شود زن با عشوه می گوید: مرد ... یعنی سایه تو تا کی بالای سر
ماست؟
 

سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حالیکه سبزی پاک می کنند آهسته مشغول تبادل
نظرند.
- آره... می گویند هدف این جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضایع شدهء مردهاست...
- حق با آقا جمشیده... ببینید این زن ها چقدر از ما سواستفاده می کنند؟ تا
وقتی خونهء بابامونیم باید آشپزی و بچه داری و اینها را یاد بگیریم و توسری
بخوریم، بعدش هم بدون مشورت زنمان می دهند و زنمان هم مارا استثمار می کند...
- خب می گفتم... اسم این جنبش سیبیلیسم است و...
در این حال با ورود خانم یکی از آنها بحث به زیاد بودن گِل سبزی کشیده می
شود! زن می گوید: خدا سایهء شما مردها را از سر سبزی ها کم نکند!

سال 1882

رادیو، موج FM، شبکهء پیام (صدای یک خانم
بااعلام ساعت نه شب شما خانم های عزیز را در جریان آخرین اخبار رسیده قرار می
دهم. به گزارش خبرگزاری بانوپرس دقایقی قبل سایهء آخرین نمونهء نادر از جنس
«مرد» از روی کرهء زمین محو شد! پس از پایان عمر این آخرین بازمانده از شاخهء
زینتی مردها از این پس نام این موجودات را فقط در کتاب های تاریخ می توان
پیدا کرد. ساعت 9 و 15 دقیقه با خبرهای جدیدی در خدمت شما خانم های عزیز
خواهم بود. دینگ دینگ


جمعه 85 دی 22 , ساعت 7:44 عصر

فن آوری هسته‌ای و پیروزی غرورآفرین دانشمندان توانای ایرانی در زمینه بهره برداری صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای رو بی‌خیال، خودت چطوری؟

 

وقتی که حس کردی همه درها به روت بسته شده و دلت پر از غمه، دستت‌رو تا جایی که میتونی رو به آسمون بلند کن و با همه توانت بکوب توی سرت!

 

چیه تا مسیج میاد مثل این ندید بدیدها زرتی میپری رو گوشی؟ هیچ خبری نیست، کارتو بکن!!

 

خیلی بی‌معرفتی، خیلی بی‌وفایی، خیلی نامردی، خیلی بی‌جنبه هستی، آخه نامرد، ما باید از رو چیتوز بفهمیم موتور خریدی؟

 

کجایی؟ نشستی اون بالا با تنهایی خودت حال میکنی و ما رو تحویل نمی‌گیری؟ الهی قربونت برم، بی‌زحمت دو تا نارگیل بنداز پایین!

 

 


جمعه 85 دی 22 , ساعت 7:26 عصر
 
 

دخترا اصلا بینی ها شون رو عمل نمی کنن  

۲. هیچ وقت موهاشون رو طلایی نمی کنن مادر زادی مش شده است  

 

4. هیچ وقت به هم دیگه چپ چپ نگاه نمی کنن واز حسودی نمی ترکن  

 

5. تمام طلا جواهراشون اصل اصله  

 

6. هرگز قبل از ازدواج ابر هاشون رو بر نمی دارن عمرا بردارن کی گفته بر می دارن نه بابا بر نمی

 

دارن که مرتبش می کنن  

 

7. بی اجاز ه بابا مامان هیچ وقت بیرون نمی رن  

 

8. به بهانه کتابخونه یا درس خوندن با دوستشون که با یه پسر نمی رن بیرون باورکنین  

 

9. انقدر خواستگار دارن که نمی دونن به کدوم جواب بدن  

 

10. همیشه سر به زیرن اصلا به غریبه ها نگاه نمی کنن (کاش فقط نگاه بود )  

 

11. بعد ازدواج تازه می فهمن حروم شدن تفلی ها خونه بابا شون همه چی داشتن  

 

12. چشماشون رو اصلا لنز نمی زارن رنگش مادر زادی سبز و آبیه و خاکستری بنفش وزرد و قرمز


پنج شنبه 85 دی 21 , ساعت 1:19 عصر

همین الان از آسمون باهام تماس گرفتن گفتن که زیباترین و قشنگترین فرشتشونو گم کردن اما نترس عزیزم من لوت ندادم

ای کاش گل بودی و من از باغها میچیدمت یا که طلوعی بودی و از پنجره میدیدمت ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت

اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟ رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟ اجازه هست مردم شهر قصه ی ما رو بدونن؟ اسم منو عشق تو رو توی کتابا بخونن؟ اجازه هست که قلبمو برات چراغونی کنم؟ پیش نگاه عاشقت چشمامو قوربونی کنم؟ اجازه می دی تا ابد سر بذارم رو شونه هات ؟ روزی هزار و صد دفعه بگم که می میرم برات

امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

زمستان را دوست دارم چون فصل غم است غم را دوست دارم چون گواه دل است دل را دوست دارم چون تورا به من نشان داد تو را دوست دارم بدون آنکه بدونم چرا؟

شبی از شبها تو مرا گفتی شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که فانوس نظرگاه شب من باشی با هر نفسم٬لبخندم ٬اشکم و با تمام زندگیم شب هستم


شنبه 85 دی 16 , ساعت 2:32 عصر
 
سلام . پنج شنبه یه پست دادیم به نام آقایون مثل چی هستند ؟ خیلی به ما اعتراض شد . بابا ما هم جز دسته آقایون هستیم و برای اینکه تلافی کرده باشیم امروز براتون اینو گذاشتیم
 
 
خانم ها مثل رادیو هستند
هر چی می خواهند می‌گویند ولی هر چه بگویی نمی‌شنوند
 
خانم‌ها مثل شبکه اینترنت هستند
از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند
 
خانم‌ها مثل چسب دوقلو هستند
اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد، دیگر باید سیم را برید
 
خانم‌ها مثل موتور گازی هستند
پر سر و صدا، کم سرعت، کم طاقت
 
خانم‌ها مثل رعد و برق هستند
اول برق چشمهاشون می رسه، بعد رعد صداشون
 
خانم‌ها مثل لیمو شیرین هستند
اول شیرین و بعد تلخ می شوند
 
خانم‌ها مثل موبایل هستند
هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند
 
خانم‌ها مثل گچ هستند
اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت می شوند که هیچ شکلی نمی‌گیرند
 
خانم‌ها مثل کنتو ر برق هستند
هر از چند سالی یکبار سن آنها صفر می شود
 
خانم مثل فلزیاب هستند
هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می‌شوند عکس‌العمل نشان می‌دهند
 
خانم‌ها خیلی زرنگ هستند
آنقدر جنگیدند تا جایزه صلح را گرفتند

پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 5:2 عصر


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 5:0 عصر

 

مردها مثل «مخلوط کن» هستند

در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد

مردها مثل «آگهی بازرگانی» هستند

حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد

مردها مثل «کامپیوتر» هستند

کاربری‌شان سخت است و هرگز حافظه‌ای قوی ندارند

مردها مثل «سیمان» هستند

وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی

مردها مثل «طالع بینی مجلات» هستند

همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می‌گویند

مردها مثل «جای پارک» هستند

خوب‌هایشان قبلا" اشغال شده و آنهائی که باقی مانده‌اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم

مردها مثل «پاپ کورن» (ذرت بو داده) هستند

بامزه هستند ولی جای غذا را نمی‌گیرند

مردها مثل «باران بهاری» هستند

هیچوقت نمیدانید کی می‌آیند، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود

مردها مثل «پیکان دست دوم» هستند

ارزان هستند و غیر قابل اطمینان

مردها مثل «موز» هستند

هرچه پیرتر میشوند وارفته‌تر میشوند

مردها مثل «نوزاد» هستند

در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می‌شوید


پنج شنبه 85 آذر 30 , ساعت 4:0 عصر

یه ضرب المثل کهن از ولایت ببم‌ جان: رفیق اگر رفیق باشه، آدم منت زنش رو نمی‌کشه!

بنده خدا یه سگ فلج داشته، هر وقت دزد میومده، سگه رو میزاشته توی فرقون و دنبال دزده می‌دویده

 

قانون مشترک رازی، نیوتن و ادیسون: اگه یه لیوان الکل نود و شش درصد رو یه ضرب بری بالا، به سرعت نور، برق از باسنت می‌پره!

 

با عرض سلامی به بلندای بیل، به محکمی کلنگ، به سرعت فرقون، به گردی استامبولی، به تیزی شاقول، به لبریزی دوغاب، به صافی ماله، به وسعت بشکه، به معرفت عمله، به ظرافت گچ‌کار، به لطافت معمار، به صلابت جوش‌کار و به سر کار گذاشتن توی بیکار!

 

من تازه فهمیدم که تو تنها کسی هستی که تو جاده‌های پر پیچ و خم زندگیم تنهام نمیزاری و میشه بهت اعتماد کرد، ازت ممنونم لاستیک دنا!


   1   2      >