سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنج شنبه 85 دی 21 , ساعت 1:19 عصر

همین الان از آسمون باهام تماس گرفتن گفتن که زیباترین و قشنگترین فرشتشونو گم کردن اما نترس عزیزم من لوت ندادم

ای کاش گل بودی و من از باغها میچیدمت یا که طلوعی بودی و از پنجره میدیدمت ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت

اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟ رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟ اجازه هست مردم شهر قصه ی ما رو بدونن؟ اسم منو عشق تو رو توی کتابا بخونن؟ اجازه هست که قلبمو برات چراغونی کنم؟ پیش نگاه عاشقت چشمامو قوربونی کنم؟ اجازه می دی تا ابد سر بذارم رو شونه هات ؟ روزی هزار و صد دفعه بگم که می میرم برات

امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

زمستان را دوست دارم چون فصل غم است غم را دوست دارم چون گواه دل است دل را دوست دارم چون تورا به من نشان داد تو را دوست دارم بدون آنکه بدونم چرا؟

شبی از شبها تو مرا گفتی شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که فانوس نظرگاه شب من باشی با هر نفسم٬لبخندم ٬اشکم و با تمام زندگیم شب هستم