سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنبه 85 آذر 11 , ساعت 10:4 صبح

لره با ذوق به دوستش می گه بالاخره این پازل  رو بعد از دو سال تلاش درست کردم!  دوستش می گه دو سال یه کم زیاد نیست؟ لره می گه نه بابا! رو جعبه اش نوشته 7 تا 10 سال!

یه روز از یه ترکه می پرسن چرا خر شدین؟ می گه : یه خر هار ما رو گاز گرفت!

یه روز یه ترکه هزار تومان میندازه تو صندوق صدقات وقتی میاد از خیابون رد بشه ماشین می زنه بهش. همین طوری که داشته ناله می کرده لای چشماشو باز می کنه می بینه یه نفر دیگه هم داره پول میندازه تو صندوق صدقات. با آخرین توانی که داشته داد می زنه: ننداز آقا کار نمی کنه...

یه رشتیه با خانوادش منتظر تاکسی بودند یه ماکسیما میاد زنشو سوار می کنه. بچش می گه: بابا بابا مامانو بردن! می گه: مامانو ول کن شتاب رو بچسب!

به یه ترکه میگن یارو اچ.آی.وی گرفته. ترکه میگه: جی.ال. ایکس رو فروخت؟

ترکه دنبال دزد میکرده ازش میزنه جلو!

به ترکه میگن برای خمیر دندون پونه تبلیغ بساز. میکه خمیر دندون پونه چشمو نمی سوزونه!

ترکه خودشو میزنه به کوچه علی چپ گم میشه!

ترکه میره مکه اونجایی که باید به شیطون سنگ بزنه سنگهاش تموم میشه فحش میده!

ترکه سکه میندازه بالا شیر میاد فرار میکنه!

ترکه رفته بوده خونه خدا هی میزده به خونه خدا میگفته آخه خدا چرا مردی؟ لره پشت سرش بوده میگه مگه احمقی؟ خدا که نمیمیره! خدا شهید میشه!